فتواهای یک مرجع عظمی

اولین فتوا : داشتن اختلاف نظر با من حرام است.

فتواهای یک مرجع عظمی

اولین فتوا : داشتن اختلاف نظر با من حرام است.

رویای صادقه

دیروز که داشتم نماز میخوندم یه دفعه یه گدا اومد کنارم و منم ناچارا انگشتری گرانقیمتمو بهش دادم. ولی اصلا مهم نیست چون که من موقع رکوع رفتن این کارو کردم. 

شب که خوابیدم دیدم پیامبر اومده تو خوابم و میگه عظماجون دمت گرم. آبروی هیئتو خریدی با این کارت. 

گفتم: ممدجون تویی.دستتو بده ببوسم. 

گفت: فعلا کارای مهمتری وجود داره. بوسیدن دست باشه برای بعد. 

گفتم : چی شده؟ شما فقط لب تر کن تا من خودم انجام بدم. 

گفت: این یه ماموریت از جانب خداست. و تو باید اون رو دقیق انجام بدی: 

۱- به پیروانت بگو اگر به خدا و پیغمبر اعتقاد دارند باید به تو(عظما) هم اعتقاد داشته باشن. 

۲- بگو محبت به تو به منزله ی محبت به پیامبر و بی احترامی به تو مثل بی احترامی به پیامبر است. 

۳- بگو تنها راه رسیدن به سعادت واقعی پیروی از دستورات تو و پذیرفتن ولایت مطلقه ی توست. 

۴- بگو ولایت تو ادامه ی ولایت رسول اکرم است. 

۵- بگو مخالفت با تو(رهبر مسلمین جهان) مخالفت با اسلام و مسلمین است.    

... 

که یه دفعه از خواب بیدار شدم. 

ای مردم شما رو به تقوای الهی و پیروی از من دعوت میکنم. 

طیب الله انفسکم 

قضا و قدر

روایتی از مسعود بن شکمـیکی از یاران نزدیک امام صادق(ع): 

روزی با صادق بر سرسفره نشستته بودیم که وی ناگهان حالتی عرفانی به خود گرفت و گفت: 

از قدر خدا به غذای خدا پناه می برم. 

یادم آمد که حدیثی شبیه به این را در معارف پیش دانشگاهی خوانده ایم. 

 به امام گفتم : یابن رسول الله! فکر میکنم منظورتان همان حدیث معروف امام علی باشد که می فرمایند : 

از قضای خدا به قدر او پناه می برم.  

وی فرمود: یابن شکم! خودم درستشو بلد بودم. فقط میخواستم شما رو تست کنم ببینم چقدر با سیره ی پیامبر و امامان آشنایایید. راستی تو توی کنکور معارف چند درصد زدی؟ 

گفتم : یابن رسول الله! صددرصد. 

فرمود : پس چرا قبول نشدی؟ تو الان باید تو شریف درس بخونی. 

گفتم : یابن رسول الله! نمیدونم. خیلیا با رتبه های بدتر از من قبول شدن. صادق جونم تو میدونی چرا؟ 

فرمود : احتمالا این هم یکی از حکمتهای بی بدیل خداوند تبارک و تعالی است. ولی تو که انقدر درست خوبه بیا و به جای من کنکور بده! عوضش منم با ولایت معنوی کلی بهت حال میدم. 

گفتم : آخه اگه بگیرنمون پدرمون رو درمیارن! 

فرمود : اولا پدر من خودش امامه و تا اونو نمی تونن دربیارن. ثانیا خودم کاراشو ردیف میکنم. 

گفتم : یابن رسول الله! چه جوری؟ 

فرمود : از قدرت خدا استفاده می کنم تا تو دستگیر نشی. ولی اگه دستگیر شدی هم زیاد نگران نباش؛ چون احتمالا اونم یه جور حکمته!  

به علت کمبود وقت ادامه ی روایت رو بعدا می نویسم. 

طیب الله انفسکم

  

نظر بدهید

نظرتون رو به حدیثی از پیامبر جلب میکنم: 

الوبلاگ العظمی بضعه منی و من لاینظر لیس من امتی 

ترجمه: 

وبلاگ عظمی(همین وبلاگ وزینی که الان دارید میخونید) پاره ی تن من است و هرکس نظر ندهد از امت من نیست

احترام به دانشجو

فتوا:‌ هرگونه ادای احترام نسبت به دانشجویان و امثالهم حرام می باشد. 

در این رابطه روایات مستندی وجود دارد . از جمله: 

روزی اسمعیل بن ودود از یاران گل کوچیکی پیامبر از او پرسید: 

ممدجون چرا پاس نمیدی؟ چرا انقدر تکروی میکنی؟ 

پیامبر اکرم در جواب فرمودند : قبل از شروع بازی سه آیه بر من نازل شد :  

۱- بسم الله الرحمن الرحیم 

۲- ممد جون برو جلو ببینم چیکار میکنیا...! آبروی عرش در خطره. اگه نتونستی گل بزنی بگو خودم از قدرتم استفاده کنم. ولی اگه بازم نتونستیم کاری کنیم میگیم از روی حکمت گل نزدیم. 

۳- ان الله لا یحب الدانشجو . و من یحترم دانشجو جایش فی النار الجهنم و خالدین فیها. و من یکتکت(مضارع کتک زدن) الدانشجو جایش فی جنات تجری من تحت الانهار است و البته بازم خالدون فیها.-------->(ترجمه ی آیه ی ۳ = هرآیینه خداوند تبارک و تعالی از دانشجوجماعت خوشش نمیاد. و هرکس به دانشجو احترام بگذارد جایش در آتش جهنم است و در آن جاودان خوهد بود. و هرکس دانشجو را کتک بزند جایش در باغهایی که از من دختانش نهرهایی روان است(بهشت) و البته اینها هم جاودان هستند.) 

و من الله توقیف